چگونه به فردی حرفهای در حوزه مدیریت منابع انسانی تبدیل شویم؟
حرفهای گری در حوزه مدیریت منابع انسانی
اصطلاح حرفهای و حرفهایگری بارها و بارها به گوشمان خورده است گاهی این مفهوم را به جای متخصص بکار میبریم یعنی این طور تعبیر میشود کسی که در زمینه کاری خود متخصص است، فردی حرفهای هم هست، اما حرفهایگری(Professionalism) ابعاد بسیار وسیعتری از تخصص دارد. در همه سالهایی که در حوزه مشاوره مدیریت منابع انسانی فعالیت میکنم، یکی از چالشهای اصلی سازمانها کمبود افراد حرفهای در حوزه مدیریت منابع انسانی است، اما چرا؟
چرا با وجود آمار بالای فارغ التحصیلان دانشگاهی از یکسو، و نیاز سازمانها به افراد شایسته در حرفه مدیریت منابع انسانی از سوی دیگر، یافتن فردی که بتوان با خیال راحت کار را به او واگذار کرد و به نتیجه مطمئن بود اینقدر دشوار شده است؟ چرا بسیاری افراد با وجود سالها تجربه در این حرفه، همچنان یک فرد متوسط باقی ماندهاند و نمیتوان کارهای بزرگتر را به آنها واگذار کرد؟
پاسخ به این سوالات موضوع مقالهای است که قصد دارم با شما با موضوع حرفهایگری در حوزه مدیریت منابع انسانی به اشتراک گذارم.
اهمیت این موضوع برای من بعد از آشنایی با فایل صوتی حرفهایگری در محیط کار محمدرضا شعبانعلی، چندین برابر شد، و تصمیم گرفتم با بهرهگیری از آموختههایم از این فایل صوتی ارزشمند، ابعاد حرفهایگری در حرفه خودم(مدیریت منابع انسانی) را پیدا کرده و با دیگر علاقمندان این حوزه به اشتراک گذارم.
لازم به توضیح است که راهکارهای مرتبط با توسعه دانش حرفهای از فایل صوتی حرفهایگری متمم بیان میشود، و من سعی کردم با بهرهگیری از تجربه مشاوره مدیریت منابع انسانی، مصادیق مرتبطی برای هر یک از آنها در حرفه خودم پیدا کرده و با شما قسمت کنم.
اگر در حال حاضر در حوزه مدیریت منابع انسانی مشغول به کار هستید و یا آینده حرفهای خود را در این حوزه ترسیم کردهاید دورههای آموزشی مدیریت منابع انسانی را مشاهده فرمایید.
دانش حرفهای
اولین بعد حرفهایگری در هر حوزه، دانش حرفهای است، در حقیقت افرادی که ادعا میکنند در حوزه مدیریت منابع انسانی حرفهای هستند یا در مسیر حرفهای شدن در این حوزه تلاش میکنند میبایست برای توسعه و همچنین عمیقتر شدن دانش حرفهای خود تلاش کنند، قبل از این که به راهکارهای توسعه دانش حرفهای بپردازیم، توجه به یک نکته ضروری است که دانش و تجربه با یکدیگر متفاوتند به طور مثال ممکن است شما پانزده سال در حرفه مدیریت منابع انسانی کار کرده باشید اما در طی این سال ها فقط به تجربه شما و( نه لزوما به دانش شما) اضافه شده باشد، بخصوص اگر زمان کافی برای یادگیری مفاهیم جدید اختصاص ندادید یا اتفاقا بخاطر غرور ناشی از همین تجربه احساس کردهاید که نیاز به یادگیری مفاهیم جدید ندارید. تجربه اگرچه در جای خودش ارزشمند است اما بدون تعمیق دانش باعث میشود رفته رفته از فضای حرفه ای خود فاصله گرفته و دیگرانی که روی توسعه دانش حرفه ای خود سرمایه گذاری کردهاند(حتی با تجربه کمتر)، جایگزین شما شوند.
چطور دانش حرفهای خود در حوزه مدیریت منابع انسانی را توسعه دهم و تعمیق بخشم؟
1-توسعه دانش حرفه ای با الگوی T
در این مدل بخشی از یادگیری شما باید کم عمق باشد، که در حقیقت همان قسمت افقی حرف T است و بخشی از یادگیری شما باید عمقی باشد که همان قسمت عمودی حرف T است.
برای تبدیل شدن به یک حرفهای در حوزه مدیریت منابع انسانی، انتخاب مدل T، در یادگیری مسیر مناسب را پیش روی شما ترسیم میکند، اجازه دهید با ذکر یک مثال موضوع را شفاف کنم، فرض کنید شما در حرفه کارشناس منابع انسانی در یک شرکت تولیدی مشغول بکار هستید، با مبنا قرار دادن الگویT برای یادگیری، شما میبایست در تمام زیر سیستمهای منابع انسانی مثل جذب، آموزش، ارزیابی عملکرد، حقوق و دستمزد، فرهنگ سازمانی، روابط کار و … دانش عمومی(قسمت بالای T) داشته باشید، یعنی همه زیر سیستمها، نحوه طراحی و کارکرد آنها در سازمان را بشناسید، اما یک حوزه، مثلا جذب و استخدام را برای کسب دانش عمیقتر انتخاب میکنید، چنان عمیق که در آن یک حوزه خاص، صاحب نظر شده و به بهترین حرفه خود تبدیل شوید و سایر افراد حرفه، شما را به عنوان الگو در آن حوزه بشناسند. سعی کنید که حتما بخش عمودی این چارچوب با علایق شما در یک راستا باشد تا بتوانید روی یادگیری تمرکز کنید.
مدلT
2- شناخت و پیگیری نشریات تخصصی
در حرفه مدیریت منابع انسانی چه نشریات تخصصی در کشور ما و در دنیا منتشر میشود؟
چه نشریات مدیریتی در کشور ما و در دنیا منتشر می شود، که صفحاتی را به موضوعات مرتبط با حرفه من اختصاص داده است؟
پاسخ به این سوالات برای کسی که میخواهد به یک حرفهای در حوزه مدیریت منابع انسانی تبدیل شود، ضروری است. به عنوان مثال کسی که در حرفه مشاوره مدیریت در این حوزه فعالیت میکند، باید بداند که مثلا در نشریه Harvard Business Review، مقالاتی مرتبط با حرفه مدیریت منابع انسانی نیز به چاپ میرسد، پس لازم است من به عنوان یک مشاور، این نشریه را بشناسم و مقالات آن را رصد کنم، حال ممکن است انتخاب کنم که این مقالات را میخوانم یا خیر؟ اما باید این نشریات را بشناسم و حداقل مهمترین آنها را با توجه به زمینه تخصصی که برای خودم انتخاب کردم، رصد کنم.
3- شناخت و پیگیری وب سایتهای تخصصی
با گسترش فضاهای دیجیتال، در حوزه مدیریت منابع انسانی نیز مانند بسیاری حوزههای دیگر، وب سایتهای بیشمار داخلی و خارجی مشغول فعالیت هستند، مهم است که من به عنوان کسی که در مسیر حرفهای شدن در این حوزه تلاش میکند، حداقل ۵ تا ۶ سایت حرفهای در زمینه مدیریت منابع انسانی که پیشرو هستند را بشناسم و مطالبشان را پیگیری کنم.
4- شناخت فضای حرفهای مدیریت منابع انسانی در ایران
ده نفر اول حرفه مدیریت منابع انسانی در کشور ما چه افرادی هستند؟ چرا معروف شدهاند؟ چه ویژگیهای متمایز کنندهای داشتهاند؟
بهترین مدیران منابع انسانی کشور در چه شرکتهای مشغول بکار هستند؟
افرادی که بالاترین حقوق را در این حرفه میگیرند چه توانمندیهایی دارند؟
پاسخ به این سوالات کمک میکند، افراد موفق این حرفه در کشور خودمان را بشناسیم، گام بعدی رصد کردن این افراد به عنوان الگو است، که امروزه با گسترش فضاهای مجازی کار خیلی سختی هم نیست. افراد حرفهای در این حوزه معمولا وب سایت، وبلاگ، صفحات شخصی و فضاهایی دارند که امکان رصد کردن آنها را فراهم می سازد.
5- پیگیری رویدادهای حرفهای
چه رویدادهای حرفهای در حوزه مدیریت منابع انسانی در ایران وجود دارد؟
چه کنفرانسها، سمینارها، نمایشگاهها و رویدادهای داخلی و خارجی در حوزه مدیریت منابع انسانی در حال برگزاری است؟ حتی ممکن است تصمیم بگیریم که در هیچ کدام از این رویدادها هم شرکت نکنیم، اما آگاهی از آنها برای فردی که در این حرفه مشغول فعالیت است در راستای گسترش دانش حرفهای ضروری است.
6-منتورینگ و آمادگی برای شنیدن
منتور به افرادی میگویند که در یک زمینهی خاصی دانش، تسلط و تجربه دارند و میتواند به دیگران در یادگیری آن کار کمک کنند اگر بتوانیم در حرفه خود، فردی را که در این حوزه، به اصطلاح حرفهای است، و این مسیر را طی کرده است، به عنوان منتور انتخاب کنیم، قدم بسیار بزرگی در راستای توسعه دانش حرفهای خود برداشتهایم.
از سوی دیگر، آمادگی برای شنیدن از افرادی که جایگاه حرفهای پایینتر از من دارند، نیز باید برای فردی که در راستای توسعه دانش حرفهای خود گام بر می دارد، تبدیل به یک مهارت شود. فرض کنید من یک مدیر منابع انسانی هستم، کارشناسان من که از نزدیکتر و به صورت ملموستر درگیر حوزههای مختلف مدیریت منابع انسانی در شرکت هستند، اطلاعات بسیار ارزشمندی دارند که با اختصاص زمانی برای گوش دادن به آنها، علاوه بر ایجاد حس مثبت در آنها از این برقراری ارتباط، به رشد حرفهای خودم نیز کمک کردهام.
7- توجه به روندها
توجه به روندهایی که در حوزه مدیریت منابع انسانی اتفاق میافتد به طور مثال آیا تقاضا برای حرفه ما در حال افزایش است؟
کدام زیر سیستمهای مدیریت منابع انسانی طرفدار بیشتری دارد؟
آینده هر کدام از آنها چطور هست؟
کدام حوزهها در زمینه مدیریت منابع انسانی در حال تحول است؟
حرفه من در دیگر نقاط جهان به چه شکل است؟
به طور مثال یک مدیر منابع انسانی در یک کشور اروپایی چه تفاوتها و چه شباهتهایی با من دارد؟
8-قفل نشدن بر روی سیستمها و ابزارها
یکی از روشهای خوب برای توسعه و تعمیق دانش حرفهای پرهیز از قفل شدن بر روی سیستمها و ابزارهاست، فرض کنید من به عنوان یک مدیر منابع انسانی فقط روش جی20 در طراحی سیستم حقوق و دستمزد را می شناسم و به محض ورود به هر سازمانی، آمادهام که با همین روش سیستم حقوق و دستمزد را پیاده کنم و در مقابل روشهای دیگر هم موضع سرسختانهای را اتخاذ میکنم! قفل نشدن روی یک سیستم یا یک ابزار و ارائه فرصت به خودمان برای یادگیری و کسب تجربه در بکارگیری سیستمهای مختلف و بررسی نتایج آن، نقش بسیار موثری در تعمیق دانش حرفهای ما ایفا مینماید.
9- نوشتن مرتبط با حرفه
راهکار دیگری که به تعمیق دانشگاه حرفهای ما کمک میکنند نوشتن است؛ شما برای این که بتوانید یک مطلب در حوزه تخصصی خود را در قالب یک مقاله یا یک دست نوشته منتشر کنید، نیاز به خواندن بسیار دارید و این چرخه نوشتن، خواندن، دوباره نوشتن و دوباره خواندن کمک بسیار زیادی به توسعه دانش حرفهای می نماید. در خصوص مطالعه کتاب هم که فکر میکنم نیاز به یادآوری نباشد، 5 ساعت مطالعه کتاب در هفته در راستای حرفه مدیریت منابع انسانی، سرعت رشد شما در مسیر حرفهای گری را به طرز چشمگیری افزایش میدهد.
این مقاله را هم مطالعه کنید: معرفی مدلهای مدیریت منابع انسانی
مهارت حرفهای
بعد دوم حرفهایگری مهارت حرفهای است که در ادامه مقاله به آن میپردازیم.
تعریف مهارت
اجازه بدهید در ابتدا مهارت را تعریف کنیم. مهارت قطعا چیزی فراتر از دانش و معلوماتی است که در ذهن ما وجود دارد، در حقیقت توانایی انجام دادن و اجرایی کردن آموختهها، مهارت است. در حرفه مدیریت منابع انسانی نیز بسیاری از شایستگیها از جنس مهارت است. با نگاهی به شایستگیهای مدل SHRM، میتوانیم برخی از مهارتهای مورد نیاز برای حرفهای شدن در حوزه مدیریت منابع انسانی نظیر، رهبری، ارتباطات و… را پیدا کنیم.
به طور مثال وقتی در مورد مهارت مربیگری به عنوان یکی از شایستگیهای مورد نیاز افراد در حرفه مدیریت منابع انسانی صحبت میکنیم، ممکن است تعداد زیادی افراد بتوانند مربیگری را تعریف کنند، مدلهای موجود در این زمینه را نیز بشناسند، ویژگیهای یک مربی شایسته را فهرست کنند، اما براستی چند درصد آنها مهارت مربیگری را دارند، یعنی میتوانند در عمل مربی شایستهای باشند؟ همه میدانیم که یکی از خرده مهارتهای یک مربی خوب مهارت شنیدن موثر است و اگر بخواهیم میتوانیم یک ساعت در مورد شنیدن موثر سخنرانی کنیم! اما وقتی پای عمل میرسد و ما قرار است در جایگاه یک مربی مثلا برای یکی از کارکنان سازمانمان قرار بگیریم، چقدر مهارت شنیدن موثر را در عمل از خود نشان میدهیم؟
یا مثلا بسیاری از ما میتوانیم ساعتها در مورد سیستمهای مدیریت عملکرد، مدل های رایج آن، قوت و ضعفهایشان و… حرف بزنیم اما اگر من توانستم برای سازمان شما سیستم مدیریت عملکردی پیاده سازی کنم که منجر به بهبود عملکرد فردی و سازمانی شود، این کار از جنس توانستن است. به عبارت ساده، دانش از جنس دانستن و مهارت از جنس توانستن است. و اتفاقا آن چیزی که باعث متمایز شدن ما در بازار کار می شود، همین مهارت است، والا صرف داشتن دانش، در بهترین حالت ما را به فردی تبدیل میکند که قادریم همان دانش و معلومات را به دیگران آموزش دهیم، اما وقتی پای اجرا و عملی کردن آموختهها به میان میآید، پا پس میکشیم.
حال با توجه به اهمیت توسعه مهارت حرفهای، چطور و از چه روشهایی میتوانم مهارتهای مرتبط با حرفه خودم را بهبود بخشم؟
روشهای توسعه مهارت حرفهای
1-بهبود مهارت نیاز به تلاش و کوشش بسیار دارد.
برای توسعه مهارتها در هر حرفهای نیاز به تلاش و تمرین بسیار زیادی داریم، یکی از بهترین مصداق های این امر، قانون ده هزار ساعت است. قانون ده هزار نتیجه یک تحقیق است که در سال ۱۹۹۰ توسط عدهای از روانشناسان روی افراد موفق انجام شد. این گروه با بررسی زندگی حرفهای افراد موفق به یک نتیجه جالب دست یافتند. آنها زندگی آهنگسازان معروف، فوتبالیستها، بزرگان دنیای کامپیوتر و … را بررسی کردند. در کمال شگفتی به این نتیجه رسیدند که عموم آنها به طور میانگین؛ برای اینکه به حد کمال خود برسند و ستاره دنیای خود شوند، حدود ده هزار ساعت مداوم و خستگی ناپذیر کار(تمرین) کردهاند؛ و ناخواسته قانون ده هزار ساعت را رعایت کردهاند.
ایده پشت این ده هزار ساعت این است که اگر میخواهید در هر حرفهای برتر شوید ده هزار ساعت تلاش و تمرین نیاز دارید آقای مالکوم گلدول در کتاب [Outliers] نتیجه این بررسی را منتشر کرد. نتیجه تحقیقات پس از انتشار، بسیار مورد استقبال قرار گرفت. مقالات بیشماری در تعریف، تمجید و توصیف قانون ده هزار ساعت نوشته شد.
در یک عبارت اگر میخواهید در حرفه مدیریت منابع انسانی، به یک فرد حرفهای تبدیل شوید میبایست برای رسیدن به آن 10000 ساعت وقت بگذارید، یعنی اگر بطور میانگین هر هفته 20 ساعت برای آن وقت بگذارید، حدودا ده سال بعد در این حرفه جز بهترینها خواهید بود.
بنابراین موفقیت چه در این حرفه چه در هر حوزه دیگر یک شبه حاصل نمیشود و تمام حرفهایها در دنیا نیز برای رسیدن به جایگاه فعلی تلاش بسیار زیادی نموده و زمان زیادی را بر روی توسعه مهارتهایشان وقت گذاشتند.
2-توجه و تمرکز بر روی یک موضوع در زمان تمرین مهارتی
در زمانی که قصد دارید یکی از مهارتهای مرتبط با حرفه مدیریت منابع انسانی را بهبود بخشید، بسیار مهم است که که چقدر زمان را با تمام وجود صرف این کار میکنید، بحث اصلی این است که اگر مشغول یک فعالیت مشخص باشید، تا چه مدت میتوانید بر روی آن متمرکز بمانید و حواستان به چیز دیگری پرت نشود.
3-کند کردن سرعت
نکته دیگری که در زمینه توسعه مهارتهای حرفهای میبایست مورد توجه قرار گیرد، این است که قرار نیست من که امروز تصمیم گرفتهام به یک فرد حرفهای در حوزه مدیریت منابع انسانی تبدیل شوم، سال آینده برترین فرد این حوزه باشم، شاید 5 یا حتی 10 سال دیگر این اتفاق بیفتد، این مدل نگاه باعث میشود کیفیت توسعه من تغییر کند و هدفهای بزرگتری برای خودم بگذارم، زود ناامید نشوم و دست از تلاش نکشم. شعارهایی نظیر یک شبه پولدار شوید یا در ده روز به یک مذاکره کننده حرفه ای تبدیل شوید و… بیشتر از جنس شعار انگیزشی است تا واقعیتی که برای توسعه مهارتها به آن نیاز داریم.
4-تعریف شاخص و معیارهای شفاف
بسیار مهم است که در مسیر توسعه مهارت حرفهای برای خودمان، شاخصهای شفاف تعیین کنیم، تا برایمان روشن باشد که آیا من دارم در این مهارت رشد میکنم؟ به طور مثال فرض کنید که میخواهید خرده مهارت نوشتاری را به عنوان یکی از خرده مهارتهای، مهارت ارتباطی، توسعه دهید، یک شاخص میتواند تعداد افرادی باشد که مطالب وبلاگ شما را مطالعه کردند، یا مثلا تعداد فیدبکهای مثبتی که در خصوص مطالبتان دریافت میکنید یا …، هر چقدر هم که این شاخص ها ساده و ابتدایی باشد، مهم نیست، چون طی مسیر و همزمان با رشد شما در این مهارت این شاخصها هم پختهتر و بالغتر می شوند، مهم این است که تعریفی از معیار موفقیت برای توسعه هر مهارتی برای خودمان داشته باشیم. و هر بار سعی کنیم استداندارد خودمان را بهبود بخشیم.
5-تقسیم مهارت به خرده مهارتها
اکثر مهارتهایی که فکر میکنیم خیلی سخت هستند از چند مهارت ساده تشکیل شدهاند، تقسیم کردن یک مهارت به مهارتهای کوچکتر و تمرکز انرژی در هر زمان بر روی یکی از خرده مهارتها، مسیر توسعه حرفهای مهارتها را سادهتر می نماید. فرض کنید که من میخواهم در مهارت ارتباطی به عنوان یکی از شایستگی های اصلی حرفه ایهای مدیریت منابع انسانی توسعه پیدا کنم، میتوانم این مهارت را به خرده مهارتهایی نظیر، مهارت ارائه، مهارت متقاعد سازی، مهارت شنیدن موثر، تاثیرگذاری، مهارت ارائه فیدبک و… تقسیم کنم و در هر زمان برای توسعه یکی از آن ها زمان بگذارم، هیچ ایرادی ندارد که من 6 ماه زمان صرف کنم و مهارت ارائه فیدبک را درست، اصولی و عمیق فرا بگیرم. علت این که بسیاری از دورههای آموزشی ما اثربخش نیست، این است که انتظار داریم حجم بالایی از مهارتها را در جلسات محدود فرا بگیریم، در صورتی که صرف زمان کافی برای یادگیری خرده مهارتها به مرور توسعه در مهارت اصلی را بدنبال خواهد داشت.
6- تمرین فراتر از مرز توانایی
تمرین برای توسعه مهارت وقتی اثربخش است که من را به مرز تواناییهام برساند، یعنی جایی که خیلی راحت نمیتوانم انجامش دهم. فرض کنید که من میخواهم مهارت ارائه و سخنرانی را در خودم بهبود بخشم، من اگر همواره موضوعی را انتخاب کنم که تسلط کامل به آن دارم، خیلی به توسعه مهارتی خودم کمک نکردم، اما اگر موضوعی را انتخاب کنم که شانس خطا کردن وجود دارد، و خیلی انجام دادن آن کار برایم راحت نیست، برای انجام آن باید تلاش مضاعفی کنم، رنج بیشتری بکشم، شانس رشد من در توسعه آن مهارت به طرز قابل توجهی افزایش مییابد.
7-ثبت گزارش
بسیار مهم است که در مسیر توسعه حرفهای خود، رویدادها و اتفاقات را ثبت کنیم، اگر میخواهم در یک یا چند مهارت حرفهای شوم، مدام ثبت کنم که چه تمرینهایی کردم و چه دستاوردهایی داشتم، چند ساعت کار کردم، چه افرادی چه فیدبکی به من دادند؟ این امر باعث میشود، مسیر توسعه خودمون را در هر زمان تحلیل کنیم، ببینیم کجاها داریم راه را درست طی می کنیم، کجاها داریم در دام تکرار گرفتار میشویم؟ کجاها باید تغییر ایجاد کنیم؟ کجا داریم سرمایه گذاری اشتباه بدون دستاورد انجام میدهیم و…
8-سرمایه گذاری برای مهارت مورد نظر
نکته پایانی که بسیار هم مهم است، بحث سرمایه گذاری برای توسعه مهارتی است، من چقدر حاضرم پول، زمان و… را در راستای توسعه حرفهای خودم سرمایه کنم؟ من عمده سرمایه خودم را قرار است روی چه موضوعی متمرکز کنم؟ من چقدر حاضرم برای توسعه حرفهام چیزهای دیگری نظیر تفریحات، گشتن در فضاهای مجازی و… را قربانی کنم؟ همیشه برای بدست آوردن برخی چیزها باید چیزهای دیگری را قربانی کرد و این به این معنی است که من برای خودم شفاف کنم، که اگر من قرار است به یک فرد حرفه ای در حوزه مدیریت منابع انسانی تبدیل شوم باید بخش عمده ای از سرمایه خودم را روی این حرفه متمرکز کنم و در ازای این انتخاب، از انتخاب های دیگری چشم بپوشم.
آیا این آمادگی را دارم؟…
تاکنون در خصوص دو بعد حرفهایگری یعنی دانش حرفهای و مهارت حرفهای با هم گفتگو کردیم. اما آیا صرف داشتن دانش و مهارت حرفهای، از ما یک حرفهای میسازد؟ یا حرفهای گری ابعاد دیگری هم دارد؟
بسیاری از افراد سالهای زیادی را صرف توسعه دانش و مهارت حرفهای خود میکنند و انصافا هم افراد توانمندی در حرفه خود میشوند، اما هنگامی که با آن ها برخورد یا کار میکنیم، حس کار کردن با یک فرد حرفهای را نداریم. شاید ذکر یک مثال ساده از زندگی شخصی من به تبیین این موضوع کمک بیشتری کند، دختر نه ساله من سال گذشته به کلاس نقاشی میرفت که اتفاقا معلم نقاشی او از نظر استانداردهای دانش و مهارتی حرفه نقاشی، جایگاه بسیار مناسبی داشت، اما برای من بسیار جای تعجب داشت که هربار ده دقیقه زودتر کلاس را تمام میکرد، به بهانههای مختلف در مورد آموزشگاه و تیم مدیریتی آن بدگویی میکرد و رفتارهایی از این دست که برای من این بار معنایی را داشت که این فرد علی رغم دانش، تخصص و مهارت حرفهای، هرگز فرد حرفهای بشمار نمیآید.
ابعاد حرفهای گری
حرفهایگری ابعاد بسیار مهم دیگری علاوه بر دانش و مهارت دارد که در بخش پایانی این سلسله مقالات میخواهم در مورد آن و برخی مصداقهاش در حرفه مدیریت منابع انسانی کمی با هم صحبت کنیم. این ابعاد عبارتند از استقلال حرفهای، تعهد حرفهای و اخلاق حرفهای
استقلال حرفهای
استقلال حرفهای یعنی من به صورت مستقل تصمیم میگیرم که کاری درست است یا غلط و حتی اگر همه موافق یا مخالف باشند. علاوه برآن مسئولیت کاری که انجام دادم و تصمیمی که گرفتم را میپذیرم.
فرض کنید که من در شرکتی کارشناس منابع انسانی هستم. مدیر من اصرار دارد که در شرکت به منظور جانشین پروری، کانون ارزیابی و توسعه را راه اندازی کنیم. من میدانم که شرایط فعلی شرکت من زیرساختهای لازم را برای این پروژه ندارد، مثلا وقتی هنوز ساختارهای استخدام و آموزشی شرکت من درست شکل نگرفته، استفاده از ابزاری مثل کانون، بیشتر از اثربخشی به هدر رفت منابع منجر میشود، حال چه میکنم؟ بسیاری از ما وقتی در این موقعیت قرار میگیریم خیلی راحت با استفاده از عبارت من مامورم و معذور!، از زیر بار این مسئولیت شانه خالی میکنیم، با این استدلال که من که بهشون گفتم وقتی اصرار دارند از دست من کاری ساخته نیست!
مدیر من مسئول فکر کردن است و من مسئول اجرا کردن! اما باید بدانیم که این قبیل توجیه سازیها اگرچه ممکن است برای مدتی وجدان مرا آرام کند، اما در نهایت در نتیجه کار و اثراتی که برای سازمانم به همراه دارد من مسئول هستم و فرد حرفهای حتی اگر در کوتاه مدت این استقلال رای به نفع او نباشد، بهای این کار را پرداخته و مسئولیت رفتار و تصمیمات خود را بر عهده میگیرد.
تعهد حرفهای
معنای تعهد حرفهای یعنی این که من چقدر نسبت به خودم، به تیمم به سازمانم، به مشتریانم و … متعهد هستم. افرادی را در نظر بگیرید در همین حرفه ما، همین که پای درد دلشان می نشینی چنان الفاظی از جنس بدگویی در مورد سازمانی که در آن کار میکنند بکار میبرند که مردد میشوی اگر سازمانی که این فرد در آن کار میکند چنین ویژگیهایی دارد پس اگر آن را ترک نمیکند؟ جای بسی تعجب است.
من به عنوان یک متخصص منابع انسانی حرفهای تا زمانی که در سازمانی کار میکنم به اهداف و چشم انداز سازمان و تلاش برای محقق کردن آنها، به تیمی که با آن کار میکنم به منظور حفظ انسجام تیمی، به سازمانم در زمینه وفاداری به آن و دفاع از آن و مشتریانی که با آنها همنشین هستم متعهد میمانم.
من هرگز فرد حرفهای نخواهم بود اگر در سازمانی کار کنم اما همواره درصدد تخریب مدیران، ارزشها، همکاران، برند، مشتریان و… آن هستم.
اخلاق حرفهای
آخرین بعد حرفهایگری، اخلاق حرفهای است، اخلاق حرفهای اصول اخلاقی در زندگی حرفهای و مناسبات پیرامون آن است اخلاق حرفهای به دنبال مطالعه و درک مبانی ارزشها و الزامات حرفهای است. مبانی اخلاق حرفهای شامل، صداقت و راستگویی، انصاف و برابری، امانت داری، وفاداری و احساس مسئولیت اجتماعی است.
به طور مثال یک نمونه از مصادیق اخلاق حرفهای در حرفه ما حفظ اسرار مجموعهای است که با آن کار میکنیم، فرض کنید من به عنوان مشاور مدیریت منابع انسانی با سازمانهای مختلفی کار میکنم، ممکن است بسیار برای برخی مشتریان خوشایند باشد که من اطلاعاتی از سازمانهای دیگر در حوزههای مختلف مثل نرخ رضایت کارکنان، میزان پرداختیها و.. به آنها(به خصوص زمانی که رقیب هم هستند)بدهم، و احتمالا انجام این کار در کوتاه مدت برای من فرصتهای بیشتری هم خلق میکند، اما باید بدانم که این قبیل رفتارها مصداق بارز زیرپا گذاشتن اخلاق حرفه ایست و اگرچه ممکن است در کوتاه مدت منافعی برای من داشته باشد اما در دراز مدت تصویر یک فرد غیرحرفهای را از من خواهد ساخت.
سعی کردم در این سلسله مقالات با یادگیری از آموختههایم از فایل حرفهایگری در محیط کار محمدرضا شعبانعلی در خصوص ابعاد مختلف حرفهایگری در حرفه مدیریت منابع انسانی مصادیقی را پیدا کنم و امیدوارم سرنخهایی را برای دوستانی که در کنار هم برای حرفهای گری و حرفهای شدن در این حوزه تلاش میکنیم، مشخص کرده باشد.
بسیار خوشحال میشوم شما هم اگر مصادیقی از رفتار حرفهای در حوزه مدیریت منابع انسانی دارید در قسمت نظرات با من و دیگر دوستان به اشتراک گذارید تا در کنار هم قدمهای کوچکی در جهت توسعه حرفهایگری در حرفه مدیریت منابع انسانی برداریم.
اگر در حال حاضر در حوزه مدیریت منابع انسانی مشغول به کار هستید و یا آینده حرفهای خود را در این حوزه ترسیم کردهاید دورههای آموزشی مدیریت منابع انسانی را مشاهده فرمایید.
منابع:
فایل صوتی حرفهایگری در محیط کار/ محمدرضا شعبانعلی/ متمم
کتاب تافتههای جدابافته/مالکوم گلدول
تجربیات شخصی نویسنده در حرفه مشاوره مدیریت منابع انسانی
نویسنده: سونیا جلالی
درباره سونیا جلالی
من سونیا جلالی هستم، موسس آکادمی تخصصی مدیریت منابع انسانی، بیش از یک دهه در حوزه مدیریت منابع انسانی کارکردم و عناوین مختلفی را یدک کشیدم. از زمانی که مدیریت منابع انسانی را شناختم جایگزین بهتری برای آن پیدا نکردم که به بودن من معنا دهد، شناخت انسانها و پيچيدگیهاشون و كمك به آنها برای رشد و توسعه و موثر بودن شان در سازمان چيزی بود كه در پیاش بودم و يافتمش و رفته رفته خواندم و تجربه كردم و آموختم و لذت بردم و رشد کردم.
نوشته های بیشتر از سونیا جلالی
دیدگاهتان را بنویسید