چهار دروغ رایجی که مدیران برای اخراج نکردن به خود میگویند!

مدیرها تقریبا همیشه برای اخراج آدمها بیش از حد معطل میکنند. معمولا احتیاط را به عجله ترجیح میدهند. اما به نظر من بیشتر مدیرها خیلی بیش از حد معطل میکنند زیرا خودشان را گول زدهاند و فکر میکنند کار واجبی نیست.
در ادامه چهار دروغ رایجی که مدیرها برای اجتناب از اخراج به خودشان میگویند آمده است:
دروغهای رایج برای اخراج نکردن
1. اوضاع بهتر خواهد شد.
البته، اما نه بخودی خود! از خودتان بپرسید: اوضاع دقیقا چطور قرار است بهتر شود؟ چه کار متفاوتی انجام خواهید داد؟ شخص مورد نظر چه کاری را متفاوت انجام خواهد داد؟ چه تغییری ممکن است در شرایط اتفاق بیفتد؟ حتی اگر اوضاع کمی بهتر شده است، آیا این بهبود کافی بوده است؟ اگر جواب دقیقی برای این سوالها ندارید، احتمالا اوضاع قرار نیست بهتر شود.
2. بودنش بهتر از نبودنش است.
یکی دیگر از دلایل رایج بیرغبتی مدیرها به اخراج کارکنان ضعیف این است که نمیخواهد در تیمشان “حفره” ایجاد شود. اگر فرزاد را اخراج کنی، چه کسی کارهایش را انجام خواهد داد؟ چقدر وقت باید صرف کنی تا جایگزینی برایش پیدا کنی؟
در عمل، دردسری که کارکنان ضعیف برای دیگران ایجاد میکنند از خروجی کار خودشان بیشتر است، زیرا بخشهایی از کارشان را نیمهکاره رها میکنند یا با شلختگی جلو میبرند و دیگران مجبور به جبران رفتار غیرحرفهایشان میشوند. استیو جابز این موضوع را مختصر و کمی تند بیان میکند:”داشتن حفره شرف دارد به داشتن آدم عوضی.”
3. با یک جابجایی حل میشود.
چون اخراج کردن معمولا کار خیلی سختی است، آدم وسوسه میشود شخص را به تیم یکی از همکاران از همه جا بیخبرش منتقل کند، حتی اگر از مهارتهای مورد نیاز همکارتان برخوردار نباشد یا همخوانی فرهنگی چندانی نداشته باشد. این کار از اخراج خوشایندتر است. البته که برای همکار از همه جا بیخبر چندان خوشایند نیست و معمولا هم جفا در حق کسی است که دارید سعی میکنید رفتاری خوشایند با او داشته باشید.
4. برای روحیه تیم بد است.
گاهی آدم وسوسه میشود به خودش بگوید تو قرار نیست کسی را اخراج کنی چون این کار تیم را دلسرد میکند. اما نگه داشتن کسی که از پس کارش بر نمیآید خیلی بدتر است و به روحیه شما، روحیه کسی که کارش افتضاح است و روحیه تمام کسانی که کارشان را خوب انجام میدهند ضربه میزند. در اینجا هم ساختن روابط خوب با کسی که دارید اخراجش میکنید و بقیه اعضای تیم اهمیت زیادی پیدا میکند.
وقتی بعد از همه تلاشهایی که برای بهبود اوضاع کردید تصمیم برای اخراج فردی میگیرید به او امکان میدهید جای دیگری پیشرفت کند و به شادی ناشی از انجام کارهای معنیدار دست پیدا کند. برای رسیدن به یک شغل خوب باید از یک شغل بد، یا شغلی که برای شما بد است، دست بکشید. مادربزرگم میگفت:” برای هر دیگی دری است.” اگر آن شخص کار شما را خوب انجام نمیدهد، دلیل نمیشود شغل دیگری در دنیا وجود نداشته باشد که خیلی خوب از عهدهاش بر بیاید. میتوان به این موضوع هم فکر کرد: که آیا میتوانم کمکش کنم و او را به جایی معرفی کنم؟
نگه داشتن کسانی که بد کار میکنند یعنی تنبیه افرادی که خوب کار میکنند. حل نکردن مشکل عملکردی، جفا در حق بقیه تیم است. کارهای انجام نشده معمولا به گردن بهترین نیروها میافتد و آنها را متحمل فشار مضاعف میکند. |
طبق تجربهام هر بار که آدم ضعیفی را حذف کردهام روحیه تیم بهتر شده است. البته از این موضوع غافل نمانیم که قبل از اخراج همه راهها را رفته باشیم، یعنی انتظارات را شفاف کرده باشیم، آموزشهای لازم را مهیا کرده باشیم بازخوردهای صریح و پرتکرار داده باشیم، هر جا که نیاز به همراهی و راهنمایی داشته دریغ نکرده باشیم، در مورد وی با دیگران مشورت کرده باشیم و…
اگر همه این راهها را رفتهایم و کورسویی از بهبود حاصل نشده وقت اخراج رسیده است.
یادتان باشد جنون یعنی کار مشابهی را تکرار کنی و انتظار نتیجه متفاوتی داشته باشی!
منبع:
کتاب صراحت تمام عیار نوشته کیم اسکات
خلاصه سازی: سونیا جلالی

درباره سونیا جلالی
من سونیا جلالی هستم، موسس آکادمی تخصصی مدیریت منابع انسانی، بیش از یک دهه در حوزه مدیریت منابع انسانی کارکردم و عناوین مختلفی را یدک کشیدم. از زمانی که مدیریت منابع انسانی را شناختم جایگزین بهتری برای آن پیدا نکردم که به بودن من معنا دهد، شناخت انسانها و پيچيدگیهاشون و كمك به آنها برای رشد و توسعه و موثر بودن شان در سازمان چيزی بود كه در پیاش بودم و يافتمش و رفته رفته خواندم و تجربه كردم و آموختم و لذت بردم و رشد کردم.
نوشته های بیشتر از سونیا جلالی
دیدگاهتان را بنویسید