پذیرش 100 درصد مسئولیت: بی عذر و بهانه
هر روز در ارتباطم با افراد و سازمانهای مختلف به افرادی بر میخورم که در مورد مسئولیتپذیریشان هیچ فکری نمیکنند، و انواع بهانهها را برای این که نمیتوانند تغییر کنند یا تغییر ایجاد کنند میآورند.
*اگر همسرم متفاوت بود، مطمئنا ازدواج من بهتر بود.
*امتحانش خیلی سخت بود به همین دلیل نمره پایین گرفتم.
*اگر فرزندم حرف منو گوش میداد، به همه جا میرسید.
*ترافیک بود دیر به قرار رسیدم.
*روحیه افراد در اینجا خوب نیست، ای کاش مدیر در این مورد کاری کند.
*شغلم خوب نیست، بخاطر درآمد مجبورم انجامش بدم.
*کار و بار رستوران من خوب نیست، ما در موقعیت مکانی بدی قرار داریم و این ساختمان وضعیت خوبی ندارد؛ اگر شرکت میتوانست اندکی پول خرج کند کسب و کار من اوج میگرفت.
این کار من نیست! تقصیر من نبود! من همین هستم! همین هست که هست! این کار از عهده من خارج است.
و در نهایت جمله معروف “این تقصیر من نیست” و لیستی بلند بالا از دلایلی که برای قدم برنداشتن ذکر میشود.
در جامعه ما به خصوص در شرایط امروز، نوعی بیماری تفکر 100/0 وجود دارد، سهم من صفر، سهم عوامل بیرونی 100!یعنی هیچ عذری متوجه من نیست و 100 درصد عوامل بیرونی و محدودیتها مقصرند! بسیاری از ما مانند یک قربانی عمل میکنیم یعنی در بررسی بین اقدامهای خود و نتایج به دست آمده، سهم بیشتری و گاهی اوقات همه سهم را برای محیط قائل هستیم. در این مقاله قصد دارم در خصوص مسئولیتپذیری و ایفای نقش آغازگر به جای قربانی با شما صحبت کنم.
منظور از مسئولیتپذیری چیست؟
مسئولیتپذیری به معنای قبول و انجام وظایف، تعهدات، یا تکالیف خود با احترام به اثرات و پیامدهای ممکن از این انجام است. پذیرش مسئولیت نشاندهنده توانایی یا آمادگی فرد یا سازمان برای بر عهده گرفتن اثرات و نتایج احتمالی حاصل از اعمال و تصمیمات خود است.
شما یک قربانی هستید یا یک آغازگر؟
منبع کنترل عوامل، مفهومی در روانشناسی اجتماعی است، به این معنا که افراد تا چه اندازه معتقدند که توان کنترل اتفاقاتی را دارند که بر رویشان موثر است؟ این مفهوم ابتدا توسط جولیان روتر در سال 1954 مطرح گردید و به بخش مهمی در مطالعات شخصیت تبدیل شد. روتر تحقیقی مبنی بر تمایل ما برای نسبت دادن موفقیت و شکست به عوامل داخلی(عوامل تحت کنترل ما) و عوامل خارجی(عوامل خارج از تاثیر ما) انجام داد. وی در نتیجه تحقیقاتش افراد را در یکی از این دو گروه قرار داد.
گروه اول معتقدند که پیشامدها، در درجه اول ماحصل رفتار و اعمال خود آنهاست که من آنها را آغازگر مینامم، زیرا آنها اصولا خودشان را سازنده سرنوشتشان میدانند و در پذیرش مسئولیت پیشگام هستند. گروه دوم بر این باورند که در درجه اول قدرت دیگران تعیین کننده فرصتها، سرنوشت و پیشامدهاست. من این دسته را قربانی مینامم. زیرا احساس میکنند زندگی بیشتر ساخته دخالت دیگران است تا نتیجه اعمال خودشان
حقیقت این است که جهان جایی بین این دو نهایت است، ممکن است در هر موقعیتی ما تنها 10 درصد مسئول اتفاقات پیش آمده باشیم اما زمانی که بر این تمرکز میکنیم که چگونه در آن قسمت از موقعیت که به ما مربوط میشود تغییر ایجاد کنیم چشم اندازمان تغییر میکند.
به این چند موضوع فکر کنید:
*چگونه شرکت شما متفاوت میشود اگر تمامی کارکنان، برای روحیه کارکنان شرکت، برای تصویر برند شرکت، برای کاهش هزینهها، برای شغلشان و برای برنده کردن مشتریان 100 درصد احساس مسئولیت کنند؟
*چه پیش خواهد آمد اگر افراد به جای این که منتظر فرد دیگری باشند تا مشکلاتشان را حل کند تنها از خود بپرسند که شخصا چه کاری برای بهبود اوضاع میتوانند انجام دهند؟
*زمانی که نمرات ارزیابی عملکرد کارکنان به آنها برگردانده میشود، چه می شود اگر که هر یک از اعضای تیم از خود میپرسیدند: سهم من در بهبود اوضاع فعلی چقدر است؟
*چقدر شرکت شما و یا حتی خودتان امکان متفاوت بودن دارید اگر تصمیم بگیرید در حصار بهانهها گرفتار نشوید.
*چه اتفاقی خواهد افتاد اگر دریابیم که همواره محدودیتهایی موجود است و تنها پرسش این است که چگونه جهت دستیابی به اهدافمان در چارچوب محدودیتها کار کنیم.
زمانی که تمرکزتان را بر روی عذرو بهانههای عدم موفقیت میگذارید- هر بهانهای باشد- به جای اینکه از خود بپرسید که آیا بهانه واقعی و بجا است، سوال کنید آیا بهانه آوردن مفید است. علی رغم وجود آن بهانه، برای کسب آن چه میخواهید چه کاری انجام می دهید؟
چطور مسئولیتپذیر باشیم؟
بخشی از 0/100 بودن(حرکت به سوی پذیرش مسئولیت) تمایل به نگاه به درون به جای نگاه به بیرون است. آنگاه که به درون مینگریم و نقش آغازگر را بازی می کنیم به جای سرزنش کردن، به سوی مسئولیت پذیری گام بر میداریم. زمانی که مسئولیت میپذیریم-مسئولیتپذیری کامل برای هر مشکلی- حتی اگر سهم کوچکی داشته باشیم همه چیز تغییر میکند. بهانهها ممکن است واقعی باشند اما به ندرت مفیدند. تمرکز بر روی بهانههایمان، حتی هنگامی که مقبول هستند، فقط ما را در چرخه بیعملی گرفتار میکند.
هنگامی که شبیه یک قربانی عمل میکنیم یا طرز فکر ثابت و انعطاف ناپذیری در مورد خود داریم، آن فکر و رفتار را تقویت می کنیم و هر زمان که تصمیم میگیریم که به پا خیزیم و مسئولیت قبول کنیم شانس در پیش گرفتن این روند در آینده را افزایش میدهیم. این کاملا امکان پذیر است که با به پا خواستن و مسئولیتپذیری، ارتباطات عصبی جدیدی در مغز ایجاد کنیم و ذهن خود را در این فرآیند تغییر دهیم.
هر زمان با مشکلی مواجه شدید، از خود بپرسید چه سهمی در حل مشکل میتوانید داشته باشید. سپس سوال کنید برای تغییر شرایط چه کاری میتوانم انجام دهم؟
سخن آخر این که ما میتوانیم به کناری بنشینیم و قربانی باشیم یا این که بپرسیم قادر به انجام چه کاری برای تغییر اموریم. شما فکر میکنید دنیا به کدامیک پاداش میدهد؟
منابع:
مسئولیتپذیری و به پا خواستن برای تغییر/ دکتر جان ایزو
تجربیات شخصی نویسنده
نویسنده: سونیا جلالی
درباره سونیا جلالی
من سونیا جلالی هستم، موسس آکادمی تخصصی مدیریت منابع انسانی، بیش از یک دهه در حوزه مدیریت منابع انسانی کارکردم و عناوین مختلفی را یدک کشیدم. از زمانی که مدیریت منابع انسانی را شناختم جایگزین بهتری برای آن پیدا نکردم که به بودن من معنا دهد، شناخت انسانها و پيچيدگیهاشون و كمك به آنها برای رشد و توسعه و موثر بودن شان در سازمان چيزی بود كه در پیاش بودم و يافتمش و رفته رفته خواندم و تجربه كردم و آموختم و لذت بردم و رشد کردم.
نوشته های بیشتر از سونیا جلالی
دیدگاهتان را بنویسید