واقعیت در چشمان کارکنان شماست.

به تصویر زیر نگاه کنید و آن را به دقت توصیف کنید.
آیا تصویر زنی را میبینید؟ تصور می کنید چند ساله است؟ چگونه به نظر می رسد؟ چه پوشیده است؟ فکر می کنید چه نقش هایی دارد؟
احتمالا زنی 25 ساله و زیبا را توصیف می کنید که بینی کوچک و ظاهر موقری دارد. شاید اگر مرد مجردی باشید، بخواهید به خواستگاری او بروید! و یا اگر در کسب و کار لباس باشید بخواهید او را به عنوان مانکن استخدام کنید.
اما اگر به شما بگویم که اشتباه می کنید و این تصویر زنی 60 یا 70 ساله است که غمگین به نظر میرسد و دماغ گنده ای دارد که قطعا نمی تواند مانکن باشد و حتی اگر بخواهد از این سوی خیابان به آنسو برود باید کمکش کنید، آن گاه چه پیش می آید؟
حق با کیست؟ بار دیگر به تصویر نگاه کنید. آیا می توانید پیرزن را ببینید؟ اگر نمی توانید به کوشش ادامه بدهید. آیا می توانید بینی بزرگ و شال او را ببینید؟
اگر هنوز قادر به دیدن پیرزن نیستید به تصویر زیر نگاه کنید و آن گاه مجدد تصویر بالا را
آیا اکنون تصویر پیرزن را می بینید؟
واقعیت یا تعبیر واقعیت؟
این فرایند قوه ادراک را توضیح می دهد.
دو شخص می توانند به امری واحد بنگرند و با هم مخالفت کنند و حق نیز با دو طرف باشد. اگر چه این امر منطقی نیست، روانی است.
ما واقعیت ها را نمیبینیم، تنها آن چه را که میبینیم تعبیر و تفسیر میکنیم و آن را واقعیت مینامیم. هر چقدر هم که فکر کنیم به شیوهای روشن و عینی به امور مینگریم، باز در مییابیم که دیگران نیز ظاهرا از نقطه نظر کاملا روشن و عینی خودشان، این امور را به شیوهای متفاوت میبینند. |
ما جهان را نه آنگونه که هست بلکه آن گونه که خود هستیم می بینیم.دیدگاهمان به این بستگی دارد که در کدام نقطه نشسته و یا ایستاده ایم و این مفهوم ادراک است.
تعریف ادراک
ادراک فرایندی است که به وسیله آن، افراد، پنداشتها و برداشتهایی را که از محیط خود دارند تنظیم و تفسیر میکنند و بدین وسیله به آن معنا میدهند.
به زبان ساده تر ادراک یعنی برداشت ما از یک رویداد یا واقعیت بیرونی این که هر فردی چطور دنیای اطراف خود را میبیند و به آن معنا میبخشد.
سه مسیر اصلی وجود دارد که درک انسانها را از جهان اطرافشان رقم میزند:
اول: خود فرد یعنی ویژگی های شخصی ادراک کننده مثل نگرش، انگیزش، علاقه، تجربه گذشته و انتظارهای شخص که بر نوع پنداشت یا ادراک او تاثیر میگذارد.
در واقع جوری که فرد در این دنیا زیسته است به او نشان میدهد که چطور به دنیا نگاه کند.
دوم: چیزی که مشاهده میشود، ویژگی های آن چه مشاهده میکنیم می تواند بر چیزی که ادراک میکنیم اثر گذارند.
مثل حرکت، صدا، بزرگی، کوچکی، مثلا فردی که پر سروصداست احتمالا توجه ما را بیشتر از یک فرد ساکت جلب میکند.
سوم: موقعیت و شرایط، اجزای محیط اطراف بر پنداشت ها و برداشت های ما اثر میگذارند. مثل قدم زدن در یک جنگل در روز و شب
چرا ادراک در رفتار سازمانی مهم است؟
به تصویر زیر نگاه کنید، با دیدن تصویر مدیر که از پنجره بیرون را نگاه میکند چه میگویید؟ آیا او در حال کار کردن است یا از کار طفره میرود؟ پاسخ به این سوال به مدت زمانی که ما این مدیر را میشناسیم، سابقه کار و عملکرد او، انتظارات ما و … بستگی دارد.
در رفتار سازمانی ما به دنبال این هستیم که رفتار انسانها در سازمان را مورد بررسی قرار دهیم و رفتار کارکنان در سازمان ما به نوع ادراک، پنداشت و یا برداشت آنها از واقعیت بستگی دارد و نه خود واقعیت. به طور مثال امکان دارد گروهی از کارکنان شرایط کاری را بسیار مطلوب توصیف کرده، احساس مسئولیت کنند و گروهی دیگر سازمانشان را یک محل وحشتناک برای کار کردن بدانند.
ادراک موضوع بسیار مهمی در رفتار سازمانی است. کارکنان حتی در یک موقعیت یکسان به سازمان به گونهای متفاوت نگاه میکنند. یک پیام مدیر در سازمان توسط کارکنان مختلف به شکل متفاوت درک و تفسیر میشود. بعضی کارکنان آن را بی احترامی تفسیر کرده و برخی دیگر آن را نگرانی مدیر از مشکلات به وجود آمده در سازمان تفسیر کرده و درصدد کمک برمیآیند، پس واقعیت در چشمان کارکنان سازمان ماست. |
تجربه کارکنان از سازمان بر اساس مجموع برداشتهای آنها در تعامل با سازمان ما شکل میگیرد.
شما میخواهید که کارکنانتان درباره سازمان شما چه برداشتی داشته باشند؟ و مهمتر: الان چه برداشتی دارند؟
آیا آنها معتقدند که سازمان در اولویت و افراد دوم هستند؟
آیا آنها معتقدند که شما به قولهاتون عمل میکنید یا بزودی پا روی اونها میگذارید؟
آیا وقتی میگویید ما یک تیم یا یک خانواده هستیم باور میکنند؟ یا فقط یک لفاظی بدون جوهره است؟!
آیا آنها معتقدند شما یک تیم واحد برای رسیدن به یک هدف مشترک هستید؟ و بر اساس ارزشهای یکسان رفتار میکنید؟ یا مدیران بر اساس قوانین خودشون عمل میکنند و کارکنان بخش قابل تعویض خطوط تولیدی هستند؟
از آن جایی که ادراک کارکنان رفتارشان در سازمان را تعریف میکنند، درک این که افراد به دنیا و بالطبع به سازمان به شکل متفاوت نگاه میکنند به ما کمک میکند که مهربانتر بوده و با سطح بالاتری از هوش هیجانی با کارکنان مختلف رفتار متناسبتری داشته باشیم.
منابع:
کتاب هفت عادت مردمان موثر، نوشته استفان کاوی، ترجمه محمدرضا آل یاسین
کتاب رفتار سازمانی، نوشته رابینز، ترجمه اعرابیان و پارسایی
تجربیات شخصی نویسنده در حرفه مشاوره مدیریت منابع انسانی
نویسنده: سونیا جلالی

درباره سونیا جلالی
من سونیا جلالی هستم، موسس آکادمی تخصصی مدیریت منابع انسانی، بیش از یک دهه در حوزه مدیریت منابع انسانی کارکردم و عناوین مختلفی را یدک کشیدم. از زمانی که مدیریت منابع انسانی را شناختم جایگزین بهتری برای آن پیدا نکردم که به بودن من معنا دهد، شناخت انسانها و پيچيدگیهاشون و كمك به آنها برای رشد و توسعه و موثر بودن شان در سازمان چيزی بود كه در پیاش بودم و يافتمش و رفته رفته خواندم و تجربه كردم و آموختم و لذت بردم و رشد کردم.
نوشته های بیشتر از سونیا جلالی
دیدگاهتان را بنویسید