رهایی از بند کمال گرایی

کمال گرایی بر خلاف آن چه که میپنداریم به معنی نهایت سعی خود را کردن نیست، کمال گرایی با رشد و پیشرفت سالم فرق دارد. کمال گرایی یعنی این باور که ما زندگی و ظاهری بی نقص داریم، عمل و رفتارمان بیعیب و نقص است و میتوانیم از انتقاد، قضاوت و احساس شرم دور بمانیم یا آن را به حداقل برسانیم. کمال گرایی سپر است، سپری بیست تنی که به سختی آن را با خود حمل میکنیم، به گمان آن که میتواند از ما محافظت کند، حال آن که در واقع ما را از اوج گرفتن باز میدارد.
کمال گرایی تفکری خود ویرانگر و اعتیادآور است که این عقیده را در ما زنده نگه میدارد: اگر کامل و بینقص به نظر برسم، اگر زندگی بینقصی داشته باشم و هر کاری را در حد کمال انجام دهم، میتوانم از احساس آزاردهنده شرم، قضاوت و انتقاد دور بمانم یا آنها را به حداقل برسانم. |
نمیتوان آدمها را به دو دسته کمال گرا و غیر کمال گرا تقسیم کرد. کمال گرایی مانند پیوستار و یا محوری است که هر کسی میتواند در نقطهای از آن جا داشته باشد. در واقع همه ما در بعضی جنبهها تمایلات کمال گرایانه داریم.
هسته اصلی کمال گرایی تلاش برای کسب تایید و پذیرش دیگران است. اکثر کمال گرایان افرادی هستند که بیشتر برای عملکرد و پیشرفتهای خود(مانند نمره، منش، قانونمندی، راضی نگه داشتن دیگران، مشکل ظاهری و…) مورد تمجید قرار گرفتهاند.
کمال گرایان در مقطعی از زندگی خود این طرز فکر خطرناک و فرساینده را یاد میگیرند: من یعنی موفقیتهای من، کارهای بزرگ و این که چقدر خوب آنها را انجام میدهم.
کمال گرایی زندگی را فلج می کند. فلج شدن زندگی یعنی این که به خاطر ترس از ناقص به نظر رسیدن، هیچ یک از جنبههای وجودی یا زندگی خود را رو نکنیم و به سبب آن فرصتها را از دست بدهیم. فلج شدن یعنی دنبال نکردن رویاها به خاطر ترس عمیق از این که مبادا شکست بخوریم، مرتکب اشتباه شویم و دیگران را ناامید کنیم، وقتی کمال گرا هستیم از خطرپذیری میترسیم چون احساس ارزشمندی ما را تهدید میکند.
احساس شرم کردن، مورد قضاوت و انتقاد قرار گرفتن و همچنین ترس از این احساسات، تجربههای انسانی هستند، اما کمال گرایی باعث میشود که هیجان های دردناک را شدیدتر تجربه کنیم و اغلب این کار به سرزنش خود منجر میشود؛ اگر به اندازه کافی خوب بودم این احساس را نداشتم.
غلبه بر کمال گرایی
برای غلبه بر کمال گرایی باید بتوانیم ضعف و آسیب پذیری خود را در مقابل تجربه انسانی شرم، قضاوت و انتقاد بپذیریم؛ تاب آوری در مقابل شرم را بیاموزیم و شفقت به خود را تمرین کنیم. وقتی با خود مهربانتر شویم و خود را بیشتر دوست بداریم میتوانیم کامل نبودنمان را بپذیریم. پذیرش خود ناقصمان
دو قدم مهم در این زمینه کاوش درباره ترسهایمان و تغییر گفتگوی درونیمان است
به مثال زیر توجه کنید:
من هم مانند تمام زنهای دیگر درباره تصویر بدنیام، اعتماد به نفسم و … با خود درگیری دارم، حال به تفاوت بین رژیمهای کمال گرایانه و اهداف سالم توجه کنید.
گفتگوی درونی کمال گرایانه: اف هیچی به من نمیاد. چاق و زشتم. از ظاهر خودم خجالت میکشم. برای این که دیگران من را دوست داشته باشند و بتوانم احساس تعلق کنم باید متفاوت از چیزی باشم که الان هستم.
خودگویی سالم: من این را برای خودم دوست دارم. میخواهم احساس بهتری درباره خودم داشته باشم و سالمتر باشم. عقربه ترازو، دوست داشتنی بودن و یا قابل احترام بودن من را نشان نمیدهد. میخواهم این مطلب را به جانم بنشانم. میتوانم این کار را بکنم.
تغییر گفتگوی درونی زندگی ما را تغییر خواهد داد.
افرادی که اصیل بودن را محور زندگی خود قرار میدهند، درباره کمال گرایی دو وجه اشتراک دارند.
اول این که آنها بدون صداقت و بدون ترس یا خجالت درباره کامل نبودن و کاستیهای خود حرف میزدند دوم این که درباره خود یا دیگران سریع قضاوت نمیکردند. شعار آنها در عمل این است که “همه ما نهایت تلاش خود را میکنیم”…
شما چطور فکر می کنید؟
برگرفته از کتاب موهبت کامل نبودن/ برنه براون، ترجمه اکرم کرمی
نویسنده: سونیا جلالی

درباره سونیا جلالی
من سونیا جلالی هستم، موسس آکادمی تخصصی مدیریت منابع انسانی، بیش از یک دهه در حوزه مدیریت منابع انسانی کارکردم و عناوین مختلفی را یدک کشیدم. از زمانی که مدیریت منابع انسانی را شناختم جایگزین بهتری برای آن پیدا نکردم که به بودن من معنا دهد، شناخت انسانها و پيچيدگیهاشون و كمك به آنها برای رشد و توسعه و موثر بودن شان در سازمان چيزی بود كه در پیاش بودم و يافتمش و رفته رفته خواندم و تجربه كردم و آموختم و لذت بردم و رشد کردم.
نوشته های بیشتر از سونیا جلالی
دیدگاهتان را بنویسید