راهنمای جامع یادگیری و توسعه کارکنان
یادگیری و توسعه Learning and development (L&D) یکی از حوزههای اصلی مدیریت منابع انسانی است. در این مقاله راهنمای جامعی برای یادگیری و توسعه کارکنان در اختیار شما قرار میدهیم. به این پرسش پاسخ میدهیم که یادگیری و توسعه چیست؟ چگونه میتوان استراتژیهای یادگیری و توسعه را ایجاد کرد؟ و چگونه میتوان اثربخشی L&D را ارزیابی کرد؟ همچنین مشاغل مختلفی را که حوزه L&D را تشکیل میدهند فهرست میکنیم.
با راهنمای کامل ما در مورد سنجش اثربخشی یادگیری، درمییابید که چه چیزی برای ابتکارات یادگیری و توسعه شما مفید است و چه چیزی مفید نیست.
یادگیری و توسعه چیست؟
یادگیری و توسعه فرآیندی سیستماتیک برای افزایش مهارتها، دانش و شایستگی یک کارمند است که منجر به عملکرد بهتر در یک محیط کاری میشود. به طور خاص، یادگیری به کسب دانش، مهارتها و نگرشها مربوط میشود.
توسعه عبارت است از گسترش و تعمیق دانش در راستای اهداف توسعه.
هدف از یادگیری و توسعه، تغییر رفتار افراد یا گروهها برای بهتر شدن، به اشتراک گذاشتن دانش و بینشهایی است که آنها را قادر میسازد کار خود را بهتر انجام دهند، یا پرورش نگرشهایی که به آنها کمک میکند عملکرد بهتری داشته باشند.
یادگیری، آموزش و توسعه اغلب به جای یکدیگر استفاده میشوند. با این حال، تفاوتهای ظریفی بین این مفاهیم وجود دارد که در زیر به آن میپردازیم.
- یادگیری: کسب دانش، مهارت یا نگرش از طریق تجربه، مطالعه یا تدریس است. توسعه و آموزش همگی شامل یادگیری است.
- آموزش: هدف از آموزش، دانش، مهارتها و نگرشهایی است که باید در یک شغل خاص مورد استفاده قرار گیرند. آموزش ممکن است بر ارائه عملکرد بهتر در نقش فعلی یا غلبه بر تغییرات آینده تمرکز کند.
- توسعه: توسعه با هدف بلندمدت حول محور گسترش یا تعمیق دانش میچرخد. که باید با اهداف توسعه شخصی فرد و اهداف (آینده) سازمان مطابقت داشته باشد. توسعه معمولاً داوطلبانه اتفاق میافتد.
- آموزش آکادمی: آموزش آکادمی روش رسمیتری برای گسترش دانش فرد است. آموزش آکادمی اغلب غیر اختصاصی و برای مدت طولانی قابل اجرا است و به ویژه زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که فرد تجربه کمی در زمینه خاصی داشته باشد.
استراتژیهای یادگیری و توسعه
به گفته دیو اولریش، مهمترین چیزی که منابع انسانی میتواند به کارفرما بدهد، شرکتی است که در بازار برند خوبی داشته باشد. سوال این است که راهبردهای یادگیری و توسعه که به انجام این کار کمک میکنند چیست؟
یک مدل مفید که استراتژی یادگیری و توسعه را هدایت میکند توسط ون گلدر و همکارانش ایجاد شده است. نام اصلی آن به “تحلیل آموزشی ‘Pedagogical Analysis’” ترجمه شده است. این مدل با موقعیت فعلی فرد در سازمان و دانش قبلی او از آن شغل شروع میشود و در ادامه بر اساس آن اهداف و مقاصد یادگیری برای او تعریف خواهد شد. این اطلاعات به عنوان ورودی برای موضوع، روشهای تدریس، روشها و فعالیتهای یادگیری استفاده میشود. در نهایت این اطلاعات منجر به یک نتیجه مشخص میشود و پس از نظارت و ارزیابی به اهداف و مقاصد به روز تبدیل میشود.
بر اساس این مدل، ما چهار مرحله مورد نیاز برای ایجاد یک فرآیند یادگیری و توسعه موثر را شناسایی میکنیم.
- تجزیه و تحلیل نیازهای آموزشی
- تعیین اهداف آموزشی
- طراحی محتوا و روش آموزشی
- نظارت و ارزیابی
یک استراتژی یادگیری و توسعه موثر بر فرآیندی متکی است که در آن فرد به طور مستمر در این چهار مرحله حرکت میکند. بیایید یک به یک آنها را بررسی کنیم.
فاز 1. تجزیه و تحلیل نیازهای آموزشی
اولین گام، تجزیه و تحلیل موقعیت فعلی فرد در سازمان و دانش قبلی او از آن شغل برای شناسایی نیازهای آموزشی است. ما نمیخواهیم کارمندان به خاطر یادگیری یاد بگیرند. در غیر این صورت خوشحال میشویم آنها را به دوره سفال بفرستیم! در عوض، ما میخواهیم کارکنان دانش، مهارتها و نگرشهای جدیدی را کسب کنند که با عملکرد (آینده) آنها مرتبط است. از این طریق یادگیری راهی برای ایجاد قابلیتهای تجاری جدید است.
به عبارت دیگر، یادگیری وسیلهای برای رسیدن به هدف است. شناسایی هدف یادگیری مستلزم آن است که تجزیه و تحلیل کنید که سازمان میخواهد به کجا برود و چه مهارتهایی برای رسیدن به آن لازم است. این مورد در سه بخش اتفاق میافتد.
- تحلیل سازمانی: در این مرحله اهداف کوتاه مدت و بلند مدت سازمان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. هدف، تعریف نیازهای آموزشی است که به شرکت در تحقق اهداف تجاری خود کمک میکند. این اهداف باید با جو سازمانی همسو باشند تا در بلندمدت موثر باشند. برای مثال، آموزش قاطعیت در یک سازمان بسیار سلسله مراتبی با فرهنگی که در آن ابتکار شخصی مورد قدردانی قرار نمیگیرد، ممکن است مؤثر نباشد و حتی ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد.
- تحلیل عملکرد: علاوه بر نیاز سازمانی شناسایی شده، توجه به یک سطح عملکرد یا وظیفه مهم است. شایستگیها و مهارتهای مورد نیاز برای موفقیت در شغل چیست؟ هدف در اینجا شناسایی مهمترین دانشها، مهارتها و نگرشهای کارکنان برای موفقیت در شغلشان و شناسایی آسانترین دانشها برای یادگیری است.
- تحلیل شخصی: در این تحلیل عملکرد شغلی ارزیابی میشود. شایستگیها و دانش، عملکرد و سطوح مهارت فعلی شناسایی میشوند. منبع کلیدی برای این تحلیل اغلب ارزیابی عملکرد کارکنان است. نتیجه تجزیه و تحلیل به عنوان ورودی برای تعریف نیازهای آموزشی عمل میکند.
با استفاده از این سه تحلیل میتوان اهداف آموزشی را مشخص کرد. با این حال، مهم است که اطمینان حاصل شود که حمایت و پشتیبانی در سازمان برای این اهداف وجود دارد یا نه. گاهی اوقات، به دست آوردن حمایت آسان است، به خصوص اگر نیاز سازمانی فوری برای یادگیری و توسعه وجود داشته باشد. در مواقع دیگر باید تلاش زیادی را برای مشخص کردن موارد یادگیری انجام دهید تا بودجه لازم را فراهم کنید.
اگر در موضوع نیازسنجی آموزشی به اطلاعات بیشتری نیاز دارید مقاله راهنمای کامل نیازسنجی آموزشی را هم مطالعه کنید.
فاز 2. تعیین اهداف یادگیری
آموزش باید به اهداف یادگیری تبدیل شود. این اهداف به عنوان نقطه شروع برای طراحی محتوا و روش آموزش عمل میکنند.
با توجه به Lievens (2011)، یک هدف آموزشی از سه عنصر تشکیل شده است:
- توانایی تحقق اهداف خاص: به عنوان مثال، “به عنوان یک شریک تجاری منابع انسانی، باید بتوانم نیازهای استراتژیک یک مدیر را شناسایی کنیم”.
- شرایط لازم برای رفتار مؤثر: به عنوان مثال، “در طول 30 دقیقه مکالمه با مدیران، باید بتوانیم نیازهای افراد استراتژیک آنها را شناسایی کنیم و بررسی کنیم که آیا این نیازها را به درستی شناسایی کرده ایم یا نه”.
- یک هدف آموزشی خاص و قابل اندازه گیری: به عنوان مثال، “بعد از هر چکاین با یک مدیر، ۳ مورد از اولویتهای استراتژیک این مدیر را دوباره بررسی میکنیم».
به این ترتیب اهداف آموزشی خاص و قابل اندازهگیری میشوند. این به ایجاد یک مداخله یادگیری و توسعه موثر با هدف بهبود این مهارتها کمک میکند.
یک مداخله یادگیری میتواند چندین هدف یادگیری داشته باشد. مثال دیگری برای این آموزش میتواند این باشد که شریک تجاری منابع انسانی بتواند هر یک از اهداف استراتژیک مدیر را با سیاستهای منابع انسانی مرتبط کند که میتواند به مدیر کمک کند. از آنجایی که این اهداف ارتباط نزدیکی با هم دارند، میتوانند بخشی از یک آموزش واحد باشند که شریک تجاری را در نقش خود بسیار موفقتر میکند.
فاز 3. طراحی محتوا و روش آموزشی
در این مرحله محتوا، روش یادگیری و روش تدریس مشخص میشود. این مرحله همراه با یک مربی یا ارائهدهنده آموزشی خارجی و در حالت ایده آل با مشارکت کارآموز انجام میشود. آموزش میتواند مربی محور یا کارآموز محور باشد. روشهای مربی محور شامل سمینارها، ارائهها، سخنرانیها، سخنرانیهای کلیدی و درسها است. روشهای کارآموز محور بیشتر تعاملی هستند و شامل مطالعات موردی، ایفای نقش، درسهای خودراهبری، آموزش در حین کار، شبیهسازی، بازیها و غیره میشوند. آموزش مؤثر معمولاً شامل ترکیبی از روشها است.
فاز 4. نظارت و ارزیابی
آخرین مرحله فرآیند یادگیری، نظارت و ارزشیابی است. در این مرحله اهداف یادگیری ارزیابی و اثربخشی میشود. یک مدل بسیار مفید برای ارزیابی اثربخشی یادگیری، طبقهبندی بلوم است که در ادامه این مقاله توضیح خواهیم داد. علاوه بر این، ارزیابیهای کارمند جمعآوری و بررسی میشوند و بهبودهایی برای مداخلات یادگیری آتی انجام میشود. زمانی که آموزش موثر دیده شود، باید منجر به تغییر رفتار شود. این بدان معنی است که وضعیت شروع و دانش در سازمان برای طراحی یادگیری بعدی تغییر خواهد کرد.
مدل 70/20/10
یک رویکرد رایج برای یادگیری سازمانی مدل 70/20/10 است. این مدل توسط McCall، Lombardo و Eichinger از مرکز رهبری خلاق یک سازمان توسعه رهبری ایجاد شده است. این مدل یک دستورالعمل کلی برای سازمانهایی است که به دنبال به حداکثر رساندن یادگیری سازمانی و توسعه برنامههای جدید هستند. این مدل به طور گستردهای به کار گرفته شده است و اغلب در هنگام یادگیری و توسعه به آن اشاره میشود.
این مدل پیشنهاد میکند که 70 درصد یادگیری از یادگیری مبتنی بر کار حاصل میشود. این یادگیری غیررسمی از طریق تجربه عملی اتفاق میافتد، جایی که کارمند در طول کار روزانه خود یاد میگیرد. 20 درصد بعدی نشان دهنده روابط رشدی است. این شامل یادگیری کارکنان از یکدیگر، استفاده از یادگیری اجتماعی، بازخورد همسالان و مربیگری همتایان، یادگیری مشارکتی، راهنمایی همتایان و سایر تعاملات با همسالان و مربیان است. 10 درصد نهایی پیشرفت حرفهای از دورههای سنتی و آموزش در یک محیط رسمی و آموزشی حاصل میشود. |
اگرچه این مدل معمولاً استفاده میشود، اما در ادبیات دانشگاهی مورد انتقاد قرار گرفته است.
بهطور قابلتوجه، مککاولی (2013) در یک پست وبلاگی خاطرنشان میکند که اگر آموزش رسمی «تنها 10 درصد از توسعه را تشکیل میدهد، چرا ما به آن نیاز داریم؟» نمونههای دیگر عبارتند از:
- شواهد کمی برای قانون 70/20/10 در ادبیات علمی وجود دارد (کلاردی، 2018)
- تجزیه و تحلیل در اوایل دهه 1980 نشان داد که نسبت مدیران 50/30/20 است. Zemke (1985) خاطرنشان میکند که “این یافته که 20٪ از دانش یک مدیر از آموزش رسمی ناشی میشود قابل توجه است زیرا یک مدیر متوسط کمتر از 1٪ از زمان خود را صرف آموزش میکند.”
- اداره آمار کار نشان داد که حدود 55٪ از همه کارگران برای واجد شرایط بودن برای مشاغل فعلی خود به آموزش خاصی نیاز داشتند (این در دهه 1980 بود). حدود 29٪ از آموزش مبتنی بر مدرسه و 28٪ از آموزش رسمی و حین کار ( Loewenstein & Spletzer1998) به دست آمدند. این نشان میدهد که آموزش رسمی نقش بسیار مهمتری در توسعه مهارت ایفا میکند.
Loewenstein & Spletzer (1998) که همان دادهها را مجدداً تحلیل کردند، به این نتیجه رسیدند که “آموزش رسمی و غیررسمی تا حدی مکمل یکدیگر هستند، اما آموزش رسمی ممکن است بازده بالاتری داشته باشد”.
نتیجهگیری مطمئن این است که به عملکرد بستگی دارد. به عنوان مثال، در برخی موارد، تمام یادگیریهای محل کار بدون یادگیری رسمی اتفاق میافتد (کلاردی، 2018). در موارد دیگر، سالها آموزش رسمی و آموزش شغلی برای پیوستن به یک حرفه تخصصی مورد نیاز است. برای این نوع مشاغل، یادگیری رسمی نقش بسیار برجستهتری خواهد داشت.
به گفته کلاردی، «ما باید از تمایز رسمی/غیررسمی فراتر برویم تا بهترین راهها را برای طراحی و ساختار هر نوع تجربه یادگیری در نظر بگیریم. با درک این موضوع که تقریباً تمام یادگیری در محل کار و خارج از برنامههای رسمی را میتوان ساختارمند و مدیریت کرد، حرفه HRD میتواند گام مهمی در بازنگری نقش خود و افزایش دسترسی خود در بهبود عملکرد فردی، گروهی و سازمانی بردارد.
روشهای یادگیری
در زیر تعدادی از آنها را فهرست میکنیم اگر چه روشهای یادگیری بیش از این هستند.
- سخنرانیها و سمینارها: این یک محیط رسمیتر است که اغلب در دانشگاهها و توسط مدرسین و دانشجویان استفاده میشود.
- گروههای بحث و گفتگو: تعامل با هدف اشتراکگذاری دیدگاهها.
- مناظره: محیط بسیار تعاملی با هدف متقاعد کردن دیگران از دیدگاههای خود.
- مطالعه موردی و پروژهها: اینها به طور فعال شرکت کننده را درگیر میکنند و آنها را برای ارائه راهحلها و پاسخها فعال میکنند.
- فعالیتهای تجربی: این شامل مشارکت فعال است و اغلب در تیمسازی استفاده میشود.
- ایفای نقش: به عنوان تکنیکی برای آموزش مورد استفاده قرار میگیرد.
- شبیهسازی: روشی محبوب و بسیار تعاملی برای یادگیری تجربی است.
- سایهکاری: کار با کارمند دیگری که تجربه متفاوتی برای یادگیری دارد. این یک راه خوب برای یادگیری و تبادل نظر است.
- مربیگری: کوچینگ بر توسعه مهارتهای عملی تمرکز دارد. مربی اغلب اختصاص داده میشود و نیروی محرکه است.
- منتورینگ: منتورینگ استراتژیکتر است. منتور توسط منتی انتخاب میشود و فرآیند نیز توسط منتی هدایت میشود. منتورینگ فراتر از مهارت است.
اگر به موضوع منتورینگ علاقمند هستید مقاله آموزش از طریق منتورینک را هم مطالعه فرمایید.
اینها برخی از رایجترین روشهای یادگیری در یک سازمان هستند. با این حال، روشهای دیگری هم وجود دارد.
اثربخشی یادگیری و توسعه
یکی از موضوعات کلیدی در مورد یادگیری و توسعه، اثربخشی یادگیری است. یک سوال کلیدی که اغلب از متخصص L&D پرسیده میشود این است:
“بازده یادگیری چیست؟”
یا “برنامههای یادگیری ما چقدر موثر هستند؟”
پاسخ به این سوالات سخت است.
روشی برای ارزیابی اثربخشی یادگیری طبقهبندی بلوم است. بنجامین بلوم تاکسونومی طبقه بندی اهداف آموزشی را ویرایش کرد که بعداً توسط پولل (2000) اقتباس شد. طبقهبندی، سطوح مختلفی از پردازش اطلاعات را در برمیگیرد، از یادآوری دانش شروع میشود، تا درک، کاربرد، تجزیه و تحلیل، ارزیابی و ایجاد (ترکیب دانش موجود برای ایجاد دانش جدید).
فرض در اینجا این است که برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، فرد باید بتواند آن را به خاطر بسپارد، آن را درک کند و به کار گیرد. این طبقهبندی اغلب برای تعیین سطح پردازش اطلاعات مربوط به انجام یک کار، به عنوان مثال در توسعه و آموزش، و همچنین برای ارزیابی اثربخشی یادگیری استفاده میشود. اگر کسی باید قادر به ایجاد یا ترکیب دانش باشد (مثلاً یک دانشگاهی مقالهای را در مورد یک موضوع مینویسد)، رویکرد تسلط بر اطلاعات مربوطه متفاوت از زمانی است که کسی فقط نیاز به درک (مثلاً به خاطر سپردن کلمات لاتین) داشته باشد یا اعمال کند.
همین امر در مورد کار نیز صادق است. ایجاد سیاستهای جبرانی جدید و مؤثر برای منابع انسانی مستلزم سطح متفاوتی از پردازش اطلاعات نسبت به مدیریت حقوق و دستمزد است. بنابراین آموزش و تجربه مورد نیاز برای ایجاد سیاستهای جدید در مقابل درک نسبتهای جبران خسارت و سود نیز کاملاً متفاوت خواهد بود.
در مورد طبقهبندی بلوم و اثربخشی یادگیری میتوان چیزهای بیشتری گفت. برای اطلاعات بیشتر و یادگیری اینکه چگونه مدل میتواند با اهداف یادگیری مرتبط باشد، مقالهای را که در وب سایت دانشگاه آرکانزاس منتشر شده است، توصیه میکنیم.
مشاغل یادگیری و توسعه
بیایید این راهنمای یادگیری و توسعه را با نقشهای شغلی مختلف که بخشی از تیم یادگیری و توسعه هستند به پایان برسانیم. لطفاً توجه داشته باشید که مسئولیت دقیق هر نقش بین سازمانها متفاوت است. مشاغل معمولی یادگیری و توسعه عبارتند از:
- متخصصL&D: متخصص L&D اغلب یک نقش عملیاتی را ایفا میکند و بر تجزیه و تحلیل نیازهای یادگیری تمرکز و شایستگیهای نقش را مشخص میکند، توزیع بودجه L&D و ارائه مشاوره یادگیری به کارکنان از وظایف متخصص L&D است.
- مدیرL&D: مدیر یادگیری و توسعه نقش تاکتیکی بیشتری دارد و بر تجزیه و تحلیل نیازهای یادگیری در سطح بالاتر، مشخص کردن شایستگیهای سازمانی، تخصیص بودجه L&D و توزیع بین بخشها و تیمها تمرکز دارد.
- رئیس L&D: رئیسL&D نقشی استراتژیک دارد که بر تجزیه و تحلیل نیازهای سازمانی برای توسعه تمرکز میکند، فعالیتهای L&D را با استراتژی سازمانی همسو میکند، پیشنویس استراتژی L&D و اطمینان از بودجه برای اجرای این استراتژی را دارد.
- مشاورL&D: مشاور L&D تمامی موارد فوق را در قالب مشاوره انجام میدهد. این فعالیتها بسته به نقش و ارشدیت مشاور میتواند عملیاتی یا استراتژیک باشد.
سوالات متداول
یادگیری و توسعه چیست؟
یادگیری و توسعه فرآیندی سیستماتیک برای افزایش مهارتها، دانش و شایستگی یک کارمند است که منجر به عملکرد بهتر در یک محیط کاری میشود.
تفاوت بین یادگیری و توسعه چیست؟
یادگیری به کسب دانش، مهارتها و نگرشها مربوط میشود. توسعه عبارت است از گسترش و تعمیق دانش در راستای اهداف توسعه.
آموزش الکترونیکی در یادگیری و توسعه چیست؟
آموزش الکترونیکی ارائه یادگیری و آموزش از طریق منابع دیجیتال است. این مبتنی بر یادگیری رسمی است اما از طریق رایانه، تبلت، تلفنهای هوشمند و غیره ارائه میشود.
اگر در حال حاضر در حوزه آموزش و توانمندسازی کارکنان مشغول به کار هستید و یا آینده حرفهای خود را در این حوزه ترسیم کردهاید دوره آموزشی گام به گام طراحی سیستم آموزش کارکنان را مشاهده فرمایید.
منبع:
https://www.aihr.com/blog/learning-and-development/
مترجم: منیره کرمی
درباره منیره کرمی
من منیره کرمی هستم متولد دومین ماه از فصل بهار سال 71، ارشد روابط بین الملل از دانشگاه علامه طباطبائی دارم. حدوداً 6 سالی میشه که دارم در حوزه منابع انسانی کار میکنم و به دلیل علاقهای که به واسطه اولین تجربه کاریام در شرکت گلدیران پیدا کردم اون هم به عنوان کارشناس آموزش، جذب رشته منابع انسانی شدم. شناخت بهتر انسانها، ساخت روابط بین فردی و کمک به رشد و توسعه آنها از جمله مهمترین عواملی است که باعث میشه من روز به روز به این رشته علاقهمندتر بشم و تلاش کنم که رفته رفته در این رشته عمیق و مهارتهام رو افزایش بدم.
نوشته های بیشتر از منیره کرمیمطالب زیر را حتما مطالعه کنید
دوره های آموزشی مرتبط
دوره آموزشی مصاحبهگری حرفهای
دوره آموزشی مصاحبه شایستگی محور
دوره جامع مدیریت منابع انسانی
گام به گام جذب و استخدام اثربخش
گام به گام طراحی سیستم مدیریت عملکرد کارکنان
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
خیلی هم عالی و کامل . ممنون ازتون