دو داستان از تجربه روز اول کار

در شغل فعلی(یا آخرین شغلی که داشتید)، روز اول شما چگونه بود؟
بیایید دو داستان را با هم مرور کنیم:
داستان 1
در محل کار حاضر میشوید، مسئول دفتر که فکر میکرد از هفته دیگر شروع به کار میکنید، یک میز کار را به شما نشان میدهد. یک مانیتور و یک کابل اینترنت روی آن قرار دارد بی آن که خبری از کامپیوتر باشد. یک زونکن آن جا به چشم میخورد و روی صندلی هنوز رد نشیمن گاه نفر قبلی مانده است.
مدیرتان هنوز نیامده است. مسئول دفتر با یک دفترچه پیش شما میآید که قوانین کلی شرکت است و میگوید: چرا نگاهی به این نمیاندازید؟ چند ساعت دیگر بر می گردم پیشتان.
دست آخر یک خانم از همان طبقه خودش را معرفی میکند” من رضایی هستم کارشناس منابع انسانی” و شما را میبرد تا چرخی در دفتر بزنید و کار 11 آدم مختلف را قطع میکند تا شما را معرفی کند. در نتیجه نگران میشوید که نکند در اولین ساعت شروع به کارتان بنای آزار همکارانتان را گذاشتهاید. بلافاصله هم اسم آنها را فراموش میکنید.
نزدیک ظهر مدیر مستقیمتان با شما تماس میگیرد و میگوید:” امروز یک عالمه جلسه دارم، با سازمان آشنا شوید، فردا شما را میبینم.”
داستان 2
دو روز قبل از اولین روز کاری، ایمیلی از مدیر منابع انسانی دریافت میکنید که خودش را معرفی کرده و برخی اصول اولیه را با شما در میان گذاشته است مثل این که محل پارک کجاست، ساعت شروع کار و….، همچنین گفته است که برای خوشامدگویی در اولین روز کاری شما، ساعت 9 صبح در لابی منتظر شماست.
با رسیدن روز اول، ماشین را در جای درستش پارک میکنید و وارد لابی میشوید، جایی که خانم احمدی مدیر منابع انسانی منتظر شماست. او را از عکسش میشناسید. به مانیتوری در لابی اشاره میکند که یک تیتر بزرگ روی آن نقش بسته است: خوش آمدی اشکان
خانم احمدی میز شما را نشان میدهد، یک بنر کنار آن نصب شده است که به سایرین اطلاع میدهد یک نیروی جدید آمده است.
همین که پشت میزتان مستقر میشوید، متوجه تصویر زمینه کامپیوتر خود میشوید با این جمله که: به مهمترین کاری که تاکنون انجام دادید خوش آمدید.
بعد میفهمید که از قبل اولین ایمیل خود را دریافت کردهاید، ایمیلی از طرف آقای روزبهانی، مدیرعامل شرکت که در ویدئویی کوتاه شرکت را به شما معرفی میکند و حرفهایش را این طور تمام میکند:” از ادامه روز اول خود لذت ببرید و امیدوارم به عنوان بخشی از تیم بزرگ ما کاری بلند مدت، موفق و پربار را تجربه کنید.”
حال چشمتان به هدیهای روی میز میافتد، بستهای از انواع محصولات شرکت به همراه معرفی آنها
در میانه روز مدیر مستقیم تان سر میرسد و شما را به همراه خانم احمدی و گروهی کوچک(از همکاران نزدیک شما)برای ناهار بیرون از دفتر میبرد. آنها از تجربه شما میپرسند و در مورد پروژههای در دست حرف میزنند.
در مورد این سناریوها چه فکر میکنید؟
برای انسانها مساله لحظات است، لحظات است که تجربه کارکنان را شکل میدهد. تجربه کارکنان مجموعه برداشتهای آنها در تعامل با سازمان است و همه مراحلی که کارکنان در سازمان طی میکنند را شامل میشود. به طور مثال استخدام، آنبوردینگ، توسعه و ارتقا، حقوق و پاداش، مصاحبه خروج و…
خیلی از شرکتها فکر میکنند تجربه خوب فقط با دادن پاداش یا مزایا ایجاد میشود، در حالی که لحظات شروع کار یکی از اصلیترین فرصتها برای شکل گیری این تجربه است. |
کم توجهی به کارمند در روز اول، در سناریو 1 ذهن او را مشغول میکند و فرصتی برای این که یک عضو جدید احساس اهمیت و احترام کند، از دست میرود.
در حالی که کارمند در سناریو دوم در پایان روز وقتی کارمند دفتر را ترک میکند، با خود فکر میکند من به اینجا تعلق دارم.
باید یک تجربه متفاوت بسازید که افراد برانگیخته شوند و احساس احترام کنند و روز اول یکی از بهترین فرصتها برای ساخت این تجربه است.
شما برای آن چه برنامهای دارید؟
منابع:
کتاب قدرت لحظات نوشته چیپ هیث, دن هیث/ ترجمه مرجان منشی
The Employee Experience/Tracy Maylett, Matthew Wride
دانش و تجربیات شخصی نویسنده
نویسنده: سونیا جلالی

درباره سونیا جلالی
من سونیا جلالی هستم، موسس آکادمی تخصصی مدیریت منابع انسانی، بیش از یک دهه در حوزه مدیریت منابع انسانی کارکردم و عناوین مختلفی را یدک کشیدم. از زمانی که مدیریت منابع انسانی را شناختم جایگزین بهتری برای آن پیدا نکردم که به بودن من معنا دهد، شناخت انسانها و پيچيدگیهاشون و كمك به آنها برای رشد و توسعه و موثر بودن شان در سازمان چيزی بود كه در پیاش بودم و يافتمش و رفته رفته خواندم و تجربه كردم و آموختم و لذت بردم و رشد کردم.
نوشته های بیشتر از سونیا جلالی
دیدگاهتان را بنویسید