خطاهای ارزیابی عملکرد را جدی بگیرید.

شاید هیچ یک از وظیفههای مدیر وحشتناکتر از ارزیابی عملکرد کارکنان نباشد. قضاوت کردن، داوری کردن و ارزیابی کردن از دشوارترین و پیچیده ترین اموری است که ما باید انجام دهیم. جنجالهای داوری در مسابقات ورزشی یا تعداد زیاد پروندههای حقوقی و قضایی که برای تجدید نظر در احکام صادره و قضاوتهای انجام شده به جریان افتادهاند مثالهای روشنی از دشواری ارزیابی و امکان بروز اشتباه و خطا در این فرایند است. در ارزیابی رفتار و عملکرد کارکنان، مثل هر فعالیت یا اقدام انسانی دیگری امکان خطا و فرو افتادن در دامها و تلهها وجود دارد.
اگر به موضوع ارزیابی عملکرد کارکنان علاقمند هستید فیلم یک جلسه ارزیابی عملکرد کارکنان را نیز مشاهده کنید.
از آنجا که اطلاع از دامها و تلههای فراروی مدیران در ارزیابی کارکنانشان میتواند آنها را به احتیاط بیشتر تامل و تفکر بیشتر، جمع آوری اطلاعات کاملتر و دچار نشدن به هیجانهای مقطعی و موردی وا دارد، در این مقاله، تعدادی از خطاهای رایج ارزیابی را همراه با برخی توصیهها و تکنیکهایی که میتواند از خطرات و پیامدهای منفی آنها بکاهد معرفی میکنم.
انواع خطاهای ارزیابی عملکرد
اول: خطای شباهت
انسانها خودپسند و از خودراضی هستند، خودشان را قبول دارند و کامل میدانند. مدیران (ارزیابی کنندگان) هم از این قاعده مستثنی نیستند. اگر معیارهای ارزیابی رفتار و عملکرد کارکنان را دقیق تعریف نکرده باشیم ممکن است در ارزیابی آنها، کارمندی را که به ما شبیهتر است بیش از آنچه استحقاق دارد و کارمندی که چندان شبیه ما نیست کمتر از آنچه حق اوست ارزیابی کنیم. به تعبیر دیگر، ما مدیران نقاط ضعف کارمندی را که شبیه ماست نمیبینیم. این شباهت ممکن است در رشته تحصیلی یا دانشگاه حل تحصیل، در شهر محل تولد، در گرایشهای سیاسی و یا در زمینههای مشابه دیگر باشد.
دوم: خطای عدم شباهت
این خطای رایج در ارزیابیها از نوع خطای اول است. در این خطا، کارمندی که شبیه ما(مدیران) نیست، افکار و آرای مستقل و متفاوتی دارد، گاهی در جلسات و گفتگوها با ما و نظراتمان مخالفت میکند و به این ترتیب موجب رنجش ما میشود یا کارمندی که کاری را به سبک و سیاقی متفاوت با مدیرش انجام میدهد را کمتر از آنچه استحقاق دارد ارزیابی میکنیم. هر دو خطای اول و دوم از آنجا ناشی میشود که معیارهای دقیق و روشنی برای ارزیابی کردن تعریف نشده و به همین دلیل ارزیابی کننده خودش و افکار و سلیقهاش را معیار ارزیابی قرار داده است.
سوم : نگاه مثبت یا منفی مدیر به دلیل عملکرد خوب یا بد کارمند در گذشته
خاطرات گذشته به راحتی ذهن و فکر ما پاک نمیشود. ما افراد دیگر را براساس سوابق و تجاربی که از برخوردهای قبل با آنها داریم ارزیابی میکنیم و به سختی میتوانیم این ارزیابیها را به ویژه در کوتاه مدت تغییر دهیم. برخوردی که غالباً در جوامع مختلف با زندانیان سابقهدار(حتی اگر دست از روش و منش نادرست گذشته برداشته باشند و در زندگی جدیدی را همراه با رفتارها و عملکردهای مطلوب آغاز کرده باشند) میشود از مصادیق همین نگاه است. مدیران (ارزیابی کنندگان) باید این توانایی و تدبیر را داشته باشند که کارمندان را، تا حدودی صرف نظر از گذشته، ارزیابی کنند و به آنان فرصت تغییر، اصلاح و بهبود رفتار و عملکرد را بدهند.
چهارم: بی خبری، خوش خبری است.
این خطای ارزیابی به معنی آن است که تصور کنیم وقتی از یکی از کارکنانمان خبر ناخوشایندی نشنیدهایم و کسی از او رفتار و عملکردش شکایت نکرده است پس او رفتار و عملکرد قابل قبول یا حتی رضایت بخشی داشته است و یا اگر از کارمندی شکایت یا شکایاتی صورت گرفته باید او و عملکردش را نامطلوب ارزیابی کنیم. این نگاه انفعالی به ارزیابی هم از خطاهای رایج است چرا که ممکن است کارمندی چون کمتر از دیگران کارکرده، چون کمتر از همکارانش ریسک، خلاقیت و ابتکار داشته، چون به روش های ناکارامد و سنتی چسبیده و آنها را تکرار کرده با مشکل و شاکی کمتری روبروست. معیارهای ارزیابی ما نباید کارمندان را از چالشگری، ریسک پذیری، خلاقیت و تلاش برای جستجو و اجرای شیوه های جدید حتی اگر در شروع مشکلات و گرفتاری های موقت ایجاد کنند، باز دارد.
پنجم: اثر هالهای
اگر کارمندی که خوب صحبت میکند، ظاهر دلپسند، آراسته و تاثیرگذاری دارد یا درجه تحصیلی بالاتری در مقایسه با همکارانش ارائه کرده است را حتی وقتی این ویژگیها ارتباط چندانی با شغل یا نقش محوله به او ندارد، بالاتر از بقیه کارکنان ارزیابی کنیم دچار این خطا شدهایم. کارمند خلاقی که به دلیل بینظمی کمتر از آنچه حق اوست ارزیابی میشود یا کارمندی غیرخلاق که به دلیل نظم و انضباط بیش از استحقاقش ارزیابی میشود و پاداش میگیرد از مصادیق این نوع خطاست. با وجود آنکه انجام این توصیه کار آسانی نیست، به مدیران توصیه شده است که تلاش کنند تا رفتارهای مختلف، ویژگیهای متفاوت و عملکرد کارکنان درحوزهها و پروژههای مختلف را حتی الامکان مستقل از یکدیگر ارزیابی کنند و اجازه ندهند که یک ویژگی و رفتار مثبت یا منفی، بقیه آنها را تحت الشعاع خود قرار دهد.
یکی از رایجترین ویژگیهای کارمند که مدیران را به دام این تله میکشاند تبعیت، دستورپذیری و فرمانبرداری اوست، ما کارمندی را که با ما و دستوراتمان سازگارتر و موافقتر است، وقتی حرف می زنیم با تکان دادن سر، ما و مواضع ما را تایید می کند و کلمات ما را یادداشت میکند بالاتر از عملکرد و رفتار واقعی او ارزیابی میکنیم در حالی که ممکن است او فاقد سایر ویژگیها و رفتارهای مهم و لازم برای موفق بودن باشد.
ششم : خطای ناشی از تاثیر اولیه یا آخرین تاثیر
برخوردهای اول ما با هر کس و اولین قضاوتها و ارزیابیهایی که از او میکنیم به احتمال زیاد در آینده تا حدود زیادی همچنان باقی خواهد ماند و به سختی تغییر خواهد کرد ما گاهی برای ارزیابی دیگران آنقدر عجله داریم که اولین ارزیابیها را، بدون آنکه به خودمان و ارزیابی شونده فرصت تبادل اطلاعات بیشتر بدهیم، ظرف چند ثانیه یا چند دقیقه انجام میدهیم. وقتی در ارزیابیهای سریع اولیه به کسی حسن ظن پیدا کنیم عیبها و ضعفهای او را نمیبینیم یا کم اهمیتتر از آنچه هست میپنداریم و برعکس وقتی به کسی سوءظن پیدا کنیم چشمانمان به روی دیدن حسنها و قوتهای او بسته میشود.
از سوی دیگر، اتکای صرف به حافظه و اهمال در ثبت و ضبط اطلاعات مربوط به رفتار و عملکرد کارکنان در طول سال ممکن است باعث شود که ما ارزیابی آنها را فقط بر اساس برخوردها، رفتارها و عملکردهای اخیر آنان است باعث شود که ما ارزیابی آنها را فقط بر اساس برخوردها، رفتارها و عملکردهای اخیر آنان انجام دهیم، در واقع ممکن است اشتباه اخیر فرد، ماهها کار خوب و تلاش مسئولانه او را تحت الشعاع قرار دهد و برعکس کار مطلوب و رفتار خوشایند اخیر او، ماهها بیتدبیری، تنبلی و سوء عملکرد او را از ذهن و فکر ما پاک کند.
هفتم : خطای تعمیم
این خطا که آن را ارزیابی کلیشهای و قالبی هم مینامند به معنی آن است که ما کارمندی را بدون آنکه به خوبی بشناسیم، به او نزدیک باشیم و اطلاعات کافی و لازم را برای ارزیابی منصفانه او جمع آوری کرده باشیم، براساس این پیش داوریهایی که در مورد گروه خاصی از کارکنان داریم (مثلاً کارکنان زن، کارکنان قدیمی، کارکنان تحصیل کرده، فارغ التحصیلان یک دانشگاه خاص و ….) ارزیابی کنیم.
هشتم: سختگیری یا سهلگیری
برخی مدیران تمایل دارند که به همه کارکنان نمرههای بالا و یا بسیار پایین بدهند که اولی در کشور ما شایعتر است. چنین وضعی را در قالب سهل گیری یا سخت گیری بیان می شود، بازهم راه حل این است که فارغ از این تمایل افراد را بر اساس نتایج عملکردی ارزیابی کنیم.
نهم: میل به مرکز
مقصود از میل به مرکز این است که نمره هایی که به کارکنان داده میشود به سوی میانگین میل می کنند. برای مثال اگر مقیاس نمره دادن از یک تا هفت باشد، مدیر تمایل دارد از دادن نمره های بالا(6و7) و بسیار پایین(1 و 2) دوری جوید و نمره بیشتر کارکنان خود را بین 3 و 5 بدهد. چنین محدودیتی فرایند ارزیابی را خدشه دار میکند.
منابع:
کتاب مبانی مدیریت منابع انسانی/ دسلر
کتاب مدیریت عملکرد کارکنان/ دکتر ابوالعلایی
نویسنده: سونیا جلالی

درباره سونیا جلالی
من سونیا جلالی هستم، موسس آکادمی تخصصی مدیریت منابع انسانی، بیش از یک دهه در حوزه مدیریت منابع انسانی کارکردم و عناوین مختلفی را یدک کشیدم. از زمانی که مدیریت منابع انسانی را شناختم جایگزین بهتری برای آن پیدا نکردم که به بودن من معنا دهد، شناخت انسانها و پيچيدگیهاشون و كمك به آنها برای رشد و توسعه و موثر بودن شان در سازمان چيزی بود كه در پیاش بودم و يافتمش و رفته رفته خواندم و تجربه كردم و آموختم و لذت بردم و رشد کردم.
نوشته های بیشتر از سونیا جلالی
دیدگاهتان را بنویسید